تولدت مبارک عشق من

  به نام خالق عشقکلمات توان گفتن ندارند . و نمی تونن از عشقت در دلم بنویسند  تنها نام خداوند بود که قلم من رو به حرکت در آورد. دوستت دارم و این یک کلام نیست . همه قلب و احساسم میگویند  دوستت دارم. یک ماه دگر و یک هفت از هر ماه قرار عاشقی آری یکسال و یک ماه دگر گذشت و هر لحظه و هر نفس عاشقتر از نفسی قبلتر امسال زیباترین تولد زندگیم رو با تو بودم از طلوع خورشید تا غروب از اولین دقایق و اولین تبریک که به من گفتی  زیباترین روز زندگیم در کنار هم بودیم و عاشقانه به هم عشق ورزیدیم و یه روز عاشقانه برام ساختی بی نهایت از تو ممنونم چقدر شیرین و دوست داشتنی هست معنای عشق در کنار تو فهمیدم عشق یعنی چی عشق یعنی ساندویچت رو نخوری دیروز هم یه روز خاص برا هم ساختیم و بی نهایت لذت بردیم خاص بودن یعنی تو بغلم باشی و عاشقانه بچرخیم رو هوا و سگ به ما حمله کنه ممنونتم که دنیامو اینگونه زیبا ساختی ممنونتم که به من عاشقی رو آموختی خاص بودن بعنی  بخاطر من یه خواستگارت رو نابود کنی خاص بودن یعنی حس داشتن تو تا همیشه دوستت دارم بانوی زیبای من عاشقتم عشقم تولدت مبارک عشق من...

 دوباره فصل عاشقی شد پاییز پاییزت مبارک عشق من لحضه ها و ساعتها و روزها گذشتند و دوباره پاییز شد فصلی دیگر از فصلهای عاشقی در کنار هم  و هفتمین روز از دومین پاییز زندگی عاشقانمون شکل گرفت لحظاتی زیبا کنار هم ساختیم و به هم کمک کریدم تا بهتر زندگی کنیم و عاشق باشیم پاییز فصل عاشقیست برگها و درختان و جنگل عاشق میشوند روزها  هوا زمین حتی دل ما و چه زیباست پاییز وقتی عاشق باشی و عشقت کنار تو  آری پاییز فصل دلتنگیست اما نه برای ما برای ما که دلمان لبریز از عشق و عاشقیست برای ما بهاریست که عاشق شده بهار برای ما عاشق شده خدایا هزار بار تو را شکر میگویم که دوباره پاییزت را دیدم  زیباتر از همیشه آری چون عاشقم، عاشق عشقی بی پایان عشقی که هرگز پاییز ندارد و همیشه بهار است و چقدر زیباست پاییز در کنار تو قبل از تو هرگز تا کنون پاییز را ندیده بودم پاییز غم داشت برگها از شاخه هاشان جدا میشدند روزها  هوا  زمین همه غم داشتند کوچه ها پر بود از خزان برگها راستی قبل تو هیچ فصلی زیبا نبود قبل تو هیچ نبود اکنون پاییز را میبینم آری عشق تو مرا عاشق کرد مریم مهربانم بی نهایت دوستت دارم بخاطر همه خوبی های تو و عشقی که به دلم دادی و پاییزی که عاشقانه در کنار تو تجربه میکنم همه زندگی من پاییزت مبارک تولدت مبارک عشق من...

سلام خدادلم میخواد باهات خیلی حرف بزنم خیلی حرفا دارم ، خیلی دلم گرفتهچرا خدا روزها از پی هم میرن و من هر لحظه عاشقتر از قبلخودت میدونی میمیرمخودت میدونی همه دنیای منهخدایا نکنه تو هم حسود شدی و دیدی من خیلی دوسش دارم انقدر که تو رو از یاد بردم،تو خدایی به من چه نیازی داری که یادت باشم؟ من نیاز دارم یاد تو باشم، خوب همه دوستت دارن منم دارم عشقمم دوستت داره ، چرا اینکارو میکنی خدااینهمه صدات کردم کمکمون کنازت خواستم عشقم رو خوشبخت کناما نه بدون من، من طاقتش رو ندارم خداحاظرم نباشم و نبینم که دنیام پیشم نیستخدایا کمکم کنکمکم کن من به دنیام برسمیا... الان که برات مینویسم مریمی تو میدان شهرداری هستمبا هم اومدیم خرید، چه خریدی!!!هم برای تو هم برای منمدتها بود اینجا رو ندیده بودم و هرگز اینجا ننشسته بودمچقدر زیباست به انتظار تو نشستنآدمها خیلی عجیبنهمه در حال حرکتن ، هیشکی مثل من و تو به مسیر نگاه نمیکنههمه رسیدن به مقصد رو دوست دارنکاش آدمها بفهمن زندگی رسیدن نیستزندگی مسیر هستاز مسیر لذت ببرن نه مقصدانتهای مسیر خاکه آخی صدای ساعت میدان رو شنیدم هشت بار دانگ دانگ دانگ دانگ دانگ دانگ دانگ دانگزیباترین لحظات زندگیم رو با تو تجربه کردم عشقمبخاطر همین لحظات خدا رو هزار بار شکر میکنم و از خدا میخوام نگذاره این لحظات بغض بشه تو گلوم ، درد بشه تو قلبم ، اشک بشه تو چشمام خدایا کمکم کن یکبار دی تولدت مبارک عشق من...